سلام

من امروز هم سر کار نرفتم و استراحت کردم. البته چه استراحتی همش مطالعه می کردم. 


خلاصه زندگی من به تدریج داره شبیه زندگی دانشمندا میشه. شاید هم یه روز یه دانشمند واقعی بشم. 


داریم به روزهایی نزدیک میشیم که من دوست ندارم. بوی عید میاد. روزها دارن بلند میشن. مترو خیلی شلوغه مخصوصا ایستگاه سعدی و پانزده خرداد(بازار بزرگ). وقتی خیلی شلوغو معمولا طرف های غروب، بعضی قطارها ایستگاه پانزده خرداد توقف نمی کنن. خرید برای عید شروع شده.


من امسال اصلا حوصله خرید ندارم.


روزها بلندتر میشن. اواخر اسفند و فروردین و اردیبهشت هوا خیلی خوب میشه و مردم بعد از سر کار نمیرن خونه. معمولا توی پارک ها، رستوران ها، کافی شاپ ها هستن. از نظر من بدترین وقت سال برای مجردها همین روزهاست. آدم بیشتر احساس تنهایی می کنه.


برای من هم امسال سخت تر از همیشه است. چون اواخر اسفند خاطرات خوبی ندارم.


بگذریم. همش دارم مطالعه میکنم. دو تا کورس انلاین هم دارم که البته یکیش خیلی زمانگیرتره. چاره ای نیست باید برای همه چی برنامه ریزی کنم. باید به همه کارها برسم.


 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها